+ باشد روزی فرا رسد
که گروهی...«تنها» گروهی از دختران نیز به میدان آیند
که مهرورزی و بوسیدن و آمیز.ش برایشان نه وسیله که هدف باشد
که بوسهی امروزشان برای فردا نباشد
و از تن خویش، هویجی برای یک خر، دانهای درون یک دام نسازند
دخترانی که به جای بلغور کردن رباعیات خیام، خیاموار زیست کنند
و پاسخشان به جبرهای بیرونی و درونی، اجتماعی و اقتصادی و تکاملی،
فروش تن خود، از سر ناگزیری و بیچارگی نباشد
-خواه به صورت خرده-فروشی (روسپیگری)
- خواه به صورت کلیفروشی(اکثریت قریب به اتفاق ازدواجها و روابط کنونی)
دست در مقابل دست،
بوسه در مقابل بوسه
تن در برابر تن
مهر در برابر مهر
انسان در برابر انسان
که میلاد برابری را
در کجا میتوان اینگونه ژرف به نظاره نشست؟
***
باشد روزی فرا رسد
که گروهی از پسران... «تنها» گروهی از پسران نیز به میدان آیند
که از زندگی مرغان و خروسان برای خود الگوی انحصار ندوزند
و پردهی واژن را پردهی بکارت تعبیر نکنند
پسرانی که شکوفه یا شکوفهها را در آغوش طبیعت ببویند و واگذارند
و در دقیقهی از این شاخه به آن شاخه پریدن، شکوفههای بر شاخه را له نکنند
گروهی از پسران که ناگزیر نباشند از برای بوسیدن یک بوسه
از برای در آغوشگرفتن یک آغوش
عهدی ببندند که زنجیر گردد بر خود و دیگران
کوفته شود بر فرق ایشان
پسرانی که بدانند صاحب آن لبها کیست
و در پس لبهای او چه کلامی
در پس پشت مردمکانش، چه چشماندازی
در پس واژنش چه توانی از زایش
و در پس پستانش، قلبی تپنده اسکان دارد
دست در مقابل دست،
بوسه در مقابل بوسه
تن در برابر تن
مهر در برابر مهر
انسان در برابر انسان
که میلاد برابری را
در کجا میتوان اینگونه ژرف به نظاره نشست؟
آرش حسینیان
و باید فریاد زد سکوت های شکسته شده در اعماق قلب را. و با تک تک لحظات زندگی؛ زندگی کرد که هیچ کسی نمی داند پس از مرگ زندگی خواهد کرد یا نه. و اگر به جرم زندگی در دنیا پس از مرگ زجر می خواهیم کشید؛ بی هیچ فکری به دروغ بودن همه ی افکار کنونی پی خواهیم برد.